«پايان دنيا» اصطلاح داغ اين روزها، نه براي اولين بار است كه مطرح مي شود و نه اينبار قرار است براي هميشه پايان پذيرد. ايده ها هم با توجه به نياز و بازار توليد مي شوند. ايده پايان دنيا هم از آن دست ايده هايي است كه هميشه هست به همين دليل ساده كه بازار دارد و به نيازهايي پاسخ مي دهد. نياز رواني آنها كه مي خواهند از دنيا انتقام بگيرند و منتظر نابودي همه چيز هستند! نياز مالي آنها كه ماشين تبليغاتشان مي خواهد بابت «خريد توجه» پول جمع كند و انبوه درهمي از نيازهاي متنوع و پيچيده. براي مثال پناهگاه هاي بزرگ و پيشرفته استالين كه در زمان جنگ سرد و رقابت هاي اتمي دو ابرقدرت زمان و با صرف هزينه اي كلان ساخته شده بود، تبليغات زيادي براي حفظ جان شهروندان در پايان دنيا انجام مي دهد. خبرنگاري از يكي از مسئولين اين پناهگاه كه حالا…
برچسب: یادداشتهای وبلاگی
بهانه ای برای نوشتن
از یک سو کارهای تو در تو آنهم در این فضا که از در و دیوار خبرهای بد می بارد، حس و حوصله نوشتن در وبلاگ را از آدم می گیرد و از دیگر سو اما مانده ام کدام خبر خاموش و نکته نگفته را بهانه کنم که خوب می دانم … هم آنچه همه می دانیم. حالا که انگشتانم رقص کیبورد گرفته بگذار خبری خوب را بهانه گیرم. امروز، روزنامه تهران امروز یک هزارمین شماره اش را جشن گرفت. در میان یادداشت های یادکردنی، نگاه جناب دکتر محمد رضا جمالی مدیر مسئول سابق این روزنامه جای تامل داشت که به مساله فقدان احزاب و اینکه باعث شده کار رسانه ای در وضعیت خاصی قرار داشته باشد اشاره کردند. واقعیت این است که رسانه ها وقتی می توانند رسانه باشند که دانشگاه ها هم دانشگاه باشند، احزاب هم احزاب باشند، مسئولین هم در قبال مسئولیت شان «مسئول» باشند و ……
توضیحی در مورد سخنرانی بیداری اسلامی
بر اساس قاعده معروف سر و ته پیاز نبودن، دیر زمانی است سیاسی نمی نویسم. چراکه آدمی سیاسی نیستم. هیچ وقت هم نبودم. خواسته ام تا این وبلاگ حرفه ای باشد. اما لازم می بینم با توجه به برخوردهای شتابزده برخی دوستان به سخنرانی در مورد بیداری اسلامی، در این مورد توضیح کوتاهی عرض کنم: لب لباب سخنم در «بیداری اسلامی» این بود که در عصر حاضر، در عرصه های اقتصادی، فناوری و سیاسی … با یک جابجایی پارادایمیک مواجه هستیم. سامان های سیاسی و رقابت های اقتصادی و طبیعت کار رسانه ای و … دارند وارد یک پارادایم جدید می شوند. در یک بستر و عرصه تازه ای معنا می یابند و تعریف می شوند. در این پارادایم جدید سامان های سیاسی اقتصادی متعلق به الگوهای سنتی دچار مشکل و ریزش می شوند. برای مثال چون رسانه های اجتماعی در کشورهای عربی طبیعت رسانه ای دیگری را وارد عرصه…
هراس از خشت هایی که کج رفته اند
خبرهای این روزها خبرهای خوبی نیست و از این بدتر هم بعید نیست. متاسفانه با رویه آشنای این سالها، مجال ترک تازی و خودنمایی پوپولیست ها دارد بیشتر و بیشتر مهیا می شود که با ژست های ملی گرایی و آزادی طلبی و هنر دوستی تصویری عامه پسند و بسیج گر جمعیت های جوان و نوجو از خودشان ارائه دهند. در شگفتم از برخی که تحت تاثیر این ژست ها قرار می گیرند: چه سخنان مدرنی، رمز آبادی ایران در ایران گرایی و این سخنان مدرن است و … فضای نقد رسانه ای باید باشد که جامعه را اقناع کند که رمز آبادی در ملی گرایی و وطن دوستی و با هنرمندان نشستن نیست، رمز آبادی در این است که یک تفکر بتواند شرایطی را فراهم کند که اصناف بتوانند با آزادی مشکلات صنفی خودشان را بیان کنند و با حقوق مدنی و اختیارات صنفی مسائل صنفی خودشان را خودشان…
مصیبت مهیب و مدنیت پرمایه
وقتی زلزله مهیب بم اتفاق افتاد. یکی از خبرهای تکان دهنده غارت خانه ها و مغازه های مردم بود توسط خیل عظیمی که رفته بودند ببینند چه خبر است! به همین دلیل از خبرها یکی هم این بود که کلی نیروی پلیس به منطقه اعزام شده بود، دست آخر هم خیلی از چادرهای امدادی به سرقت رفت از همان هایی که تا چند سال پیش گاهی گوشه خیابان خیلی هم ارزان می فروختند. خیلی کمک های مردمی دیگر به سرقت رفت، آن سگ امدادگر نیروهای آلمانی بماند که دزدیدند و پیدا هم نشد. یادم هست دکتر کاشی در یادداشتی پر احساس و دردمند نوشته بود تصویری که از مردم در ذهن داشتم فرو ریخت. اما این فقط قصه ما نیست. در آمریکا هم وقتی طوفان کاترینا به نیواورلئان رسید و سدها شکست، مردم آمریکا آن آمریکای غیر هالیوودی را کشف کردند. مردم مشغول غارت شدند و از دست پلیس هم…
“جدایی نادر از سیمین”
جدایی نادر از سیمین، فیلمی است که از جدایی ها حکایت می کند. نه فقط جدایی نادر از سیمین، بلکه جدایی یک نسل از یک گفتمان. از این منظر، آشکارا یک فیلم سبز است نه فقط رنگ در و دیوار، بلکه فیلم در جاهای مختلف اشاره به این تقابل و جدایی دارد. این فیلم بر خلاف درباره الی که به نوعی دغدغه فلسفی داشت و قضاوت های انسانی را مورد توجه قرار داده بود، یک فیلم تلخ اجتماعی است. به خاطر همین جا خوردم. چرا توقع این نگاه تلخ را نداشتم، خودم هم نمی دانم. خیلی ها را هم دیدم که بعد از فیلم همچنان نشسته بودند. یک فیلم تلخ اجتماعی که آدم را واقعاً درگیر می کند. فیلم بهانه ای است که با آن می شود فکر کرد و این چیزی است که فیلم را ارزشمند می کند. آدم ها، عقاید و روابطشان. دین و قانون. نسل ها و…
روبرو سراب پشت سر خراب
تا حالا کتابی پیشنهاد نکردم اما دریغم می آید «آینده آزادی:اولویت لیبرالیسم بر دموکراسی» را پیشنهاد نکنم. این کتاب در مباحث سیاسی غنیمتی است و کار فرید زکریا است که از متاخرین این حوزه به شمار می رود. هندی است اما در آمریکا فرید زکریا شده است. از رم و کلیسا و جنگها آغاز می کند و به دموکراسی های امروز می رسد. حسن کتاب به این است که درک کلیشه ای از دموکراسی به عنوان یک ایده دلربا را به چالش می کشد. او توضیح می دهد که لیبرالیسم در هر خاکی به راحتی نمی روید و بعد دموکراسی هایی که مثل قارچ روییده اند را استبدادهای اکثریت توصیف می کند و خلاصه می خواهد بگوید لازمه میوه جستن از روش دموکراتیک و تحقق دموکراسی درست، لیبرالیسم است. اما در فصل پنجم «زیاده ای از یک چیز خوب» توضیح می دهد که چگونه تغیراتی برای دموکراتیک تر شدن ساختار…
آن شور بنیان کن و دست های خالی این نسل
«بسم الله الرحمن الرحیم اناانزلناه فی لیله القدر و ماادریک ما لیله القدر لیله القدر خیر من الف شهر تنزل الملائکه والروح، فیها باذن ربهم من کل امر سلام هی حتی مطلع الفجر ما «آن» را فرود آوردیم درشب قدر و چه میدانی که شب قدر چیست؟ شب قدر از هزار ماه برتر است فرشتگان و آن روح دراین شب فرود میآیند به اذن خداوندشان از هر سو سلام بر این شب تا آنگاه که چشمه خورشید ناگهان میشکافد! تاریخ قبرستانی است طولانی و تاریک، ساکت و غمناک، قرنها از پس قرنها هم تهی و هم سرد، مرگبار و سیاه و نسلها در پی نسلها، همه تکراری و همه تقلیدی، و زندگیها، اندیشهها و آرمانها همه سنتی و موروثی، فرهنگ و تمدن و هنر و ایمان همه مرده ریگ! ناگاه در ظلمت افسرده و راکد شبی از این شبهای پیوسته، آشوبی، لرزهای، تکان و تپشی که همه چیز را بر…