هراس از خشت هایی که کج رفته اند

خبرهای این روزها خبرهای خوبی نیست و از این بدتر هم بعید نیست. متاسفانه با رویه آشنای این سالها، مجال ترک تازی و خودنمایی پوپولیست ها دارد بیشتر و بیشتر مهیا می شود که با ژست های ملی گرایی و آزادی طلبی و هنر دوستی تصویری عامه پسند و بسیج گر جمعیت های جوان و نوجو از خودشان ارائه دهند. در شگفتم از برخی که تحت تاثیر این ژست ها قرار می گیرند: چه سخنان مدرنی، رمز آبادی ایران در ایران گرایی و این سخنان مدرن است و …
فضای نقد رسانه ای باید باشد که جامعه را اقناع کند که رمز آبادی در ملی گرایی و وطن دوستی و با هنرمندان نشستن نیست، رمز آبادی در این است که یک تفکر بتواند شرایطی را فراهم کند که اصناف بتوانند با آزادی مشکلات صنفی خودشان را بیان کنند و با حقوق مدنی و اختیارات صنفی مسائل صنفی خودشان را خودشان مدیریت کنند تا به معنای واقعی کلمه کارایی حرفه ای و صنفی خود را داشته باشند. آن وقت است که مرز هر چیزی به جا است، جامه هر صنفی جدا، هر کسی هم در جای خود.
هنر دوستی به این نیست که از بودجه سازمان گردشگری ۲۰۰ میلیون وام بدهند به هدیه تهرانی و از آن طرف دهان امثال بیضایی را ببندند. با الناز شاکر دوست و مهناز افشار و مهتاب کرامتی نشستن، توجه به هنرمندان نیست، پای درد و دل های حاتمی کیا نشستن هنر است. ایران دوستی که ستایش نوروز و کوروش نیست، توجه به تنوع فرهنگ ها، سنت ها و حقوق اقوام ایرانی است. از آن گذشته، مساله جامعه مدنی است وگرنه حسنی مبارک هم ملی گرا بود و مدرن.
خبرهای این روزها خوب نیست. حکایت خشت هایی است که کج رفته اند.

روزنامه نگاران «ایران» نباید فلان روزنامه و سایتها را بخوانند

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *