چایی را گذاشت کنار دستم و پرسید چی می نویسی. منتظر سوالش بودم: سخنان از سر درد دکتر رنانی بر آنم کرد تا از مهاجرت نخبگان بنویسم. خروج نیروی کار جوان تحصیلکرده و نخبه که خسارت بزرگی است؛ بیش از آنچه تصور می کنیم معمولاً. ضعیف شدن نظام دیوانی و ساختار مدیریتی و تصمیم گیری کشور و سازمان های فنی و صنعتی که خود عواقب جدی دارد.خیره شد به صفحه لپ تاپ و زیر لب خواند: باید امید به آینده بازگردد و این مهم جز با روابط تجاری عادی با کشورها ممکن نمی شود که اشتغال در گرو چرخ تولید است و تولید فقط با تجارت است که رونق می گیرد.با لحنی خاص تکرار کرد: روابط تجاری عادیدوباره جلوتر آمد و زیر لب خواند: باید بمانیم و به جد بایستیم تا ایران بسازیم به سعی.لبخندی زد. از آن حالتها بود که هر چیزی می شد برداشت کرد.لیوان چای را تنگ…
برچسب: یادداشتهای وبلاگی
ما همه بازیگریم، نقاب به صورت می زنیم
گلایه از ناکارامدی و فساد مسئولان قصه هر روزه ما شده است. همه جا حکایت دزدی و بی کفایتی مسئولان است. اما به گمانم مشکل ما آنکسی نیست که حکومت می کند. دیدیم که نبود، اگر دیوی رفت، روزگاری چون شکر نیامد. و باردگر هم نخواهد آمد تا ما با نقابها خو کردهایم. سخنان آن کارشناس فوتبال هرگز از یادم نرود که از وضعیت پر عیب و فساد فوتبال مفصل گفت و بعد توضیح داد که چگونه همه از باشگاه دار و بازیکن و مربی و … از این وضعیت نفعی دارند و سودی از فساد می برند. این قصه آشنا، حکایت همه جاست. با وجود همه گلایه ها از وضعیت رسانه ها، صاحب امتیاز بی تخصص روزنامه، از رانت حکومتی می خورد و روزنامه نگار از کپی پیست کردن، نان بی زحمت می برد. آن نماینده مجلسی که دم از شفافیت و روزنامه نگاری آزاد می زند، خودش هم…
جامعه افسرده بدبین و خودزن است
اخیراً ویدیویی در فضای مجازی دست به دست می شود که در آن خواننده رپر آمریکایی بر خودروی خود ایستاده و فقرا و بی خانمانان در اطراف خودروی گران قیمت او در حال جمع کردن اسکناسهایی هستند که در هوا پخش می کند.نکته تامل برانگیز ماجرا آن است که در هر گروه و کانال تلگرامی که ویدیو را دیدم همراه با جملاتی در ستایش خواننده رپ بود. حتی یک نفر در هیچ گروهی از این زاویه نگاه نکرده بود که چرا آمریکا به عنوان اقتصاد اول یا دوم جهان باید چهل میلیون فقیر داشته باشد. چرا باید این بی خانمانان به دنبال پول کف خیابان شیرجه بزنند. نکته در اینجاست که هیچکدام از این گروه ها و کانال های تلگرامی مورد اشاره دولتی و مربوط به حزب الهیها هم نیستند.تصور بفرمایید همین ویدیو مربوط به تهران بود، یعنی خواننده ایرانی در موقعیتی مشابه برای فقرا پول می ریخت. فراگیرترین واکنش…
سیل و سیاست مصیبت بار
سیل کشور را از شمال و جنوب در برگرفته است. سیل ها چه پیش بینی شده و چه غافلگیر کننده، مصیبت بار هستند. رسانه های اجتماعی پر شده اند از عکسها، سوگواره ها، هشدارها، و تحلیلها و نظرهای تند و محافظه کار. از آن همه، به گمانم دکتر محمد فاضلی اصل موضوع را گفته است که «سیاست در ایران» را زیر تیغ نقد گرفته است: « … سیاست بی محابا به بستر رودخانه، مرتع، درختان جنگل حیات وحش، شهرسازی، علم مدیریت بحران، هیدرولوژی، روزنامه نگاری، آبخوان، اقتصاد، اکولوژی، طرح جامع شهری و قواعد بودجه ریزی تجاوز کرد و حالا همه خسته، بی حیثیت و بی اعتماد از پا افتاده اند.» سخن دکتر فاضلی کاملاً درست و ملموس است، اما همه ماجرا نیست. به نظرم یکی از مهمترین خسارتهای این «سیاست» آن است که امکان نقد کارشناسانه عملکرد مسئولان را بسته است. آیا تاکنون عملکرد مدیران ارشد نقد شده است؟ امکان…
سوختن کارنامه ها و سابقه ها
دکتر محمد علی نجفی که شهره بود به آرامش و مشی و مرام جنجال گریزی و اخلاق سیاسی، حالا دو روز است جامعه را در شوک فرو برده است. او همسر دومش را با دو گلوله به قتل رسانده است. خبری باورنکردنی، تلخ و هول انگیز که بسیاری از دوست و دشمن و رقیب و یار را به واکنش واداشته است. برخی به افسوس آه کشیدند، برخی از توطئه «پرستو» نوشتند، برخی حرص خوردند که چرا پوشش های خبری نخست آنچنان که باید دلشان را خنک نکرده است. البته کارنامه زندگی دکتر نجفی آنقدر بود که چنین همه را متوجه خود کند. وزیر علوم، وزیر آموزش و پرورش، رییس سازمان برنامه، شهردار تهران؛ یکی از اینها کافی است که کسی ادعای بزرگی کند و او که همه اینها را در کارنامه داشت به دامی دل داد و همه چیز را باخت. اقای عبدالرضا داوری در توئیتی چه صادقانه گفته که…
یاد نامت می سوزاند مرا
آن سفر کرده که صد قافله دل در غم او سوخت برادر بود، و چه گرم و دوست داشتنی است این واژه: برادر. و تو چه با صفا بودی، چه دلسوز، چه دوست داشتنی، تو برادر بودی: گرم. وجودت پشتگرمی بود و نگاهت دلگرم کننده. آه برادر چه زود بود هنوز پروازت را باور ندارم. می دانم که اندوه ما تنها از فراق و جدایی است وگرنه مرگ جز جابجایی نیست که فنا معنا ندارد. می دانم که مرگ خواب است، همان آرامش. مرگ پرواز است و پرنده ها رفتنی هستند. می دانم که حالا در باغی که با محبت هایت ساخته ای و در گلزاری که با مهربانیهایت آبیاری کرده ای، در آرامشی سبز و خواستنی عشق بازی می کنی و دل به پرواز داده ای. می دانم … اما چه کنم که دل آرام نمی گیرد. یاد آن چشم هایی که جز مهر نداشت را چه کنم. طنین…
در حسرت اعتماد از دست رفته
به بهانه تلنگر زدن است عکسهایی از مردم ترکیه که دارند دلار می فروشند برای حمایت از واحد پولشان. این عکسها که این روزها پر شده در تلگرام حرص آدم را بدجور در می آورد. ما مردم یاد بگیریم! مردمی که هشت سال جنگ تحمیلی ساده زندگی کردند و به سادگی هرچه داشتند را تقدیم جبهه ها کردند. آنها که مردم ترکیه را نشانمان می دهند یادشان رفته همین دیروز مردم چه کردند در زلزله سرپل ذهاب. از محروم ترین شهرها موج کمکها روانه بود. تصاویر زیبای قدردانی مردم منطقه کنار جاده های شلوغ و پرترافیک کمکهای مردمی در راه مناطق زلزله زده نشان می دهد که این ملت همچون روزهای جنگ چقدر پای کار هستند. اتفاقا آنها که می خواهند بدانند چرا مردم دلارشان را مثل مردم ترکیه به فروش نمی گذارند باید به این فکر کنند که چه بر سر اعتماد عمومی آمده است که مردم حتی کنسرو…
تنبعالیت را جدی بگیریم
اسلکتیویسم Slacktivism از دو کلمه Slacker به معنای فرد تنبل و activism به معنای فعالیت تشکیل شده است و «تنبعالیت » ترجمه شده است. سست کوشی، فعالیت از پشت صفحه نمایش و یا فعالیت از روی صندلی راحتی و حتی مبارزه از زیر لحاف هم ترجمه کرده اند. ریشه همه تعابیر تحقیر آمیز در این است که چرا رسانه های اجتماعی باعث شده اند نسل جوان فعالیت از پشت صفحه نمایش را بر پیاده روی های اعتراضی و حضور در میتینگها ترجیح دهد و چرا نیاز و میل به حضور در سخنرانی های معترضین و شرکت در پتیشن های حضوری را کمرنگ کرده است. کسانی که در غرب فعالیت از پشت اسکرین را تحقیر می کنند، معتقدند فعالیت اجتماعی سیاسی فعالیتی در انزوا و روی صندلی نیست بلکه همراه با شور جمعی باید باشد و به خاطر کم هزینه بودن و راحت بودن است که نسل جدید اقبال به فعالیت…