هوای دلم گرفته

اگر مشکل ایران و آمریکا، دیوار بلند بی اعتمادی است با دیرینه ای ریشه دار، مشکلات آلودگی هوا و انزوای سیاسی و آتش سوزی مهار نشدنی و … پشت چه دیواری مانده است؟ هوای دلم گرفته. نه، گویی از خرابی خودم است که خنثی شده ام در برابر اخبار. دیگر مهم نیست بالاخره رابطه با گامبیا قطع شد یا نه، توافقات دو جانبه با جیبوتی چه دستاوردهایی داشت، مهم نیست آتش سوزی های گلستان و جنگل های ناب «ابر» چه شد. آلودگی هوا نتیجه بنزین ایرانی است یا نه. هوای دلم گرفته، آخر همه این مشکلات، مشکل همه جاست و قابل درک و حل اما مشکل ما چیز دیگری است. مساله این است که «ما»ی امروز ایران چه تعریفی دارد؟ گویی ضمیر «ما» از ذات ایرانی جداست. من دلم از این گرفته است که چقدر دشوار شده تعریف «ما» در این زمانه. مشکلات در همه جای دنیا هست اما اگر…

غرورها و غروب غمناك

امروز گزارشي مي ديدم از نمايشگاه صنعت. پس از پخش مصاحبه با وزير صنايع و صنعتگران كشورهاي مختلف كه همگي از وضعيت صنعت كشور تمجيد مي كردند، گزارشگر با لحني پر غرور، ستايشگري از صنعت را به اوج رساند تا شايد حق مطلب ادا شود: «پيشرفت صنعت ما به حدي رسيده كه ديگر كشورها خواستار همكاري با ما هستند.» به ياد بازي بحرين افتادم كه جواد خياباني هيجان زده از پيروزي در مقابل بحرين براي يافتن كلماتي ستايش آميز و غرور انگيز به خود مي پيچيد. به ياد وزير علوم افتادم وقتي كه مفتخر و پر غرور از پيشرفت علمي گفت كه پيشرفت هاي علمي ما در زمينه مقالات علمي ۱۱ برابر متوسط دنياست. به ياد سفر رييس جمهور با سازمان ملل افتادم، وقتي كه با غرور از تعدد ديدارهاي خارجي رييس جمهور در مقر سازمان ملل نام كشورهاي مختلف رديف مي شد: ونزوئلا، سوريه، مالي، كومور، قزاقستان، سنت وينست…

یک همایش نمایشی و این همه آیه از …

اين روزها، انتقادات از همايش ايرانيان مقيم خارج از كشور بالا گرفته است. سویه این تندی ها به سوی آقای مشائی است که گفته هایش همواره بدنه و سران کلاسیک اصولگرایی را برانگیخته است. اما ورای نگاه بدیع و سخن صریح مشائی، این همایش را از زاویه دیگری نیز می توان دید. ۱ـ در حاليكه طبق آمارهاي رسمي تعداد قابل توجهي از جوانان تحصيلكرده در تلاش براي ترك كشور هستند. بر اساس چه شرايطي، مي توان قبول كرد كه گروهي از ايرانيان متخصص به كشور بازگردند؟ با وجود قطع همكاري پروژه هاي «عسلويه» با هزاران مهندس جوان به دليل ركود و تعطیل بسياري از پروژه هاي نفتي، و نيز ركود موجود در ديگر حوزه هاي صنعتي، و با وجود اين همه مهندس و متخصصي كه در زمينه هاي غير تخصصي شان مشغول به كار هستند، اين متخصصين، به فرض بازگشت به كشور قرار است در كدام بخشها مشغول به كار…

«اعتراض نكردم»

اول به سراغ یهودی‌ها رفتند من یهودی نبودم، اعتراضی نکردم پس از آن به لهستانی‌ها حمله بردند من لهستانی نبودم و اعتراضی نکردم آن‌گاه به لیبرال‌ها فشار آوردند من لیبرال نبودم، اعتراض نکردم سپس نوبت به کمونیست‌ها رسید کمونیست نبودم، بنابراین اعتراضی نکردم سرانجام به سراغ من آمدند هر چه فریاد زدم کسی نمانده بود که اعتراضی کند   شعر از : برتولد برشت

دوستان روزنامه نگار: بي محتوا کار کنيد

اينکه ليد بي محتوا بد است و خبر بايد جامع باشد را بريزيد دور، اگر مي خواهيد تکه ناني به کف آريد در مطبوعاتی که در اين مملکت ديواري از آنها کوتاه تر نيست. اصلا در شرایطی که شما کار می کنید بی محتوا بودن از نشانه های آدم عاقل به حساب می آید. مثلا شما بايد خبر سفر رييس جمهور به گامبيا يا بوليوي را کار کنيد. در اين موارد کار درست اين است که شما بي محتوا کار کنيد. فقط بنويسيد «تهران و بانجول همکاري هاي خود را در همه زمينه ها گسترش دادند و توافقات بسيار خوبي حاصل شد.» دنبال اين نباشيد که توافقات چه بود. توقع داريد با کشوري مثل گامبيا در چه موردي همکاري بشود؟ بنويسيد اين سفر نشان دهنده « ديپلماسي فعال » است. در مورد جايگاه گامبيا در معادلات سياسي اصلا فکر نکنيد! اصلا دنبال اين نباشيد که دستاوردهاي سفر را در گزارشتان…

ميلاد امام حسين و ياران باوفايش!!!!!

در بخشي از حکم جديد آقاي مشايي آمده است: «… در آستانه ميلاد اسوه ايثار و شهادت حضرت امام حسين(ع) و ياران باوفايش و … » !!! به کوري چشم دشمنان و کوردلان و بدخواهان، همچنانکه پياپي قله هاي عزت و سربلندي را فتح مي کنيم انشاالله روزي به جايگاهي خواهيم رسيد که به دست توانمند روانشناسان داخلي، رييس جمهور درمان شود. تا آن روز شعار ملت خداجو و هميشه در صحنه اين است: دکتر برو دکتر متن کامل حکم

عید است؟

موعد عید است و عادتهای عیدانه نداریم از بس که خبرهای خرابی روی سرمان خراب می شود. خمودی خردکننده خبری مخرب و حالا خبر سوختن خاموش انسانهایی … آخ خ چه تلخ عید است؟ بهرحال مناسبت فرخنده ای است.

نوشته عبدالجبار کاکایی قطعه ای در متن تاریخ امروز است

گفته اند هر تحولی بزرگ از فلسفه و تفکر آغاز می شود. سخن درستی است اما یادمان باشد که به گواهی تاریخ آنها که از تحول در گردنه های تاریخ خبر می دهند فیلسوفان و متفکران نیستند. چون آنها با متن جامعه غریبه اند و به کتابخانه هایشان غلتیده اند. سیاسیون هم نیستند چه آنها جز قدرت نمی بینند چون جز به ان به چیزی نمی اندیشند. از سیاسی جماعت هر چه گفته آید در این محک می نشیند و این کار تجربه است. از صنعتگر و … نه. این هنرمندان هستند که خبر از تحول می دهند. هوگو وقتی آن نمایشنامه معروفش را نوشت که سرآغازی شد برای آنچه بعدها رمانتیسم نام گرفت مردم بر دیوار ها نوشتند زنده باد هوگو و قصه رمانتیسم فقط در نمایشنامه نویسی نبود، در مسائل اجتماعی ریشه گرفت و بعد در قدرت سایه داشت. و هوگو هیچکدام از اینها را برنامه ریزی نکرده…