نوشته عبدالجبار کاکایی قطعه ای در متن تاریخ امروز است

گفته اند هر تحولی بزرگ از فلسفه و تفکر آغاز می شود. سخن درستی است اما یادمان باشد که به گواهی تاریخ آنها که از تحول در گردنه های تاریخ خبر می دهند فیلسوفان و متفکران نیستند. چون آنها با متن جامعه غریبه اند و به کتابخانه هایشان غلتیده اند. سیاسیون هم نیستند چه آنها جز قدرت نمی بینند چون جز به ان به چیزی نمی اندیشند. از سیاسی جماعت هر چه گفته آید در این محک می نشیند و این کار تجربه است. از صنعتگر و … نه.
این هنرمندان هستند که خبر از تحول می دهند. هوگو وقتی آن نمایشنامه معروفش را نوشت که سرآغازی شد برای آنچه بعدها رمانتیسم نام گرفت مردم بر دیوار ها نوشتند زنده باد هوگو و قصه رمانتیسم فقط در نمایشنامه نویسی نبود، در مسائل اجتماعی ریشه گرفت و بعد در قدرت سایه داشت. و هوگو هیچکدام از اینها را برنامه ریزی نکرده بود. او به عنوان یک هنرمند روحی بیدار بود در وجدان جمعی جامعه اش. هنرمندان مردمی همواره اینچنین اند.

به گمانم جان کلام آنچه عبدالجبار کاکایی نوشته است را جدی باید گرفت که در جان جهان امروزمان مایه دارد. حرف او نه سفسطه طالب قدرت است و نه کرشمه صاحب مکنت. بلکه دغدغه شاعری است ریشه دار در هویت ایرانی اسلامی و انقلابی امروز ما. کسی که در دفاع سترگ میهنی جنگیده و در عرصه هنر مقدس دینی و جنگ تحمیلی درخشیده. این قطعه ای از سر ذوق نیست بلکه متنی تاریخی است در متن تاریخ امروز.

برای پسرم که امروز بی گناه سیلی خورد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *