اگر مشکل ایران و آمریکا، دیوار بلند بی اعتمادی است با دیرینه ای ریشه دار، مشکلات آلودگی هوا و انزوای سیاسی و آتش سوزی مهار نشدنی و … پشت چه دیواری مانده است؟
هوای دلم گرفته. نه، گویی از خرابی خودم است که خنثی شده ام در برابر اخبار. دیگر مهم نیست بالاخره رابطه با گامبیا قطع شد یا نه، توافقات دو جانبه با جیبوتی چه دستاوردهایی داشت، مهم نیست آتش سوزی های گلستان و جنگل های ناب «ابر» چه شد. آلودگی هوا نتیجه بنزین ایرانی است یا نه.
هوای دلم گرفته، آخر همه این مشکلات، مشکل همه جاست و قابل درک و حل اما مشکل ما چیز دیگری است. مساله این است که «ما»ی امروز ایران چه تعریفی دارد؟ گویی ضمیر «ما» از ذات ایرانی جداست. من دلم از این گرفته است که چقدر دشوار شده تعریف «ما» در این زمانه.
مشکلات در همه جای دنیا هست اما اگر در اینجا برای آلودگی هر روزه هوا برنامه ای نیست جز آب پاشی با سم پاش! اگر هر روز توافقاتی با امثال جیبوتی امضا می شود برای رونق تجاری و ارتقای صنعتی، اگر آتش سوزی کوچکی مهار نمی شود به دلیل کمبود تجهیزات اطفای حریق در کوهستان جنگلی که بارها بر لزوم وجود آن سفارش شده و کاری نشده و … به خاطر این است که مشکلات همه جایی جهان، اینجا، پشت دیوار بلندی است از بی برنامگی و بی تدبیری که ریشه اش ابهام در تعریف «ما» است، «ما»ی مسئول و پاسخگوی کشور، «ما»ی فرهنگی کشور …
هوای دلم گرفته، می دانم، از آلودگی های زمانه است.