چرا مديريت رسانه

امروز پس از شايد يك هفته دوري از فضاي مجازي كه زماني طولاني هم هست براي اين فضاي پر سرعت، خبر استعفاي دست جمعي روزنامه نگاران سرويس ادب و هنر روزنامه كارگزاران را خواندم و همچنين خبر تعطيلي قريب الوقوع اين روزنامه كه واقعا باعث تاسف و تاثر است.حسن محمودي درد و دلي اديبانه كرد و بهكام انتقادي كرده به كرباسچي. خود هاشم اكبرياني و مهدي زاده هم نوشته اند. يكي آفرين گفت كه تن به بهره كشي ندادند و ديگري از اثبات هويت صنفي گفت. بهرحال روزنامه حقوق نداده و واقعا باعث تاسف است كه چند نفر بيكار شدند و نه فقط اين بلكه بايد تاسف خورد از اينكه ما اصلا صنعت روزنامه نداريم در كشورمان. آن هم كه هست به پشتوانه نفت است و كمكهاي دولتي و توزيع در مراكز دولتي و قطار و … وقتي در اين مورد با دوستي صحبت مي كردم، گفت وقتي ما صنعت رسانه نداريم،  مديريت رسانه براي چيست. پاسخ اجمالي من اين است كه وضع روزنامه ها و اصحاب رسانه هميشه قرار نيست اينجور بماند. به دلايل متعدد اقتصادي، بيكاري و سياسي اجتماعي گشايش هايي در صنعت رسانه حاصل خواهد شد. شركتهاي خصوصي رسانه اي هم اگر رونق نگيرند شركتهاي موجود بايد در عرصه رقابتي تكاني به خودشان بدهند و آنوقت است كه مديريت رسانه معني مي يابد. گذشته از آن در عصري كه به عصر بسته بندي ها معروف است از اين منظر كه همه چيز صنعتي شده است، شناخت و درك رسانه نيز مستلزم يك نظرگاه صنعتي هم هست و اين چيزي است كه مديريت رسانه آنرا كامل مي كند. در واقع مديريت رسانه پنجره اي است كه ابعاد صنعتي شده رسانه را باز مي تاباند. در عصري كه به تعبير آدرنو و هوركهايمر تفكر هم بسته بندي مي شود شناخت واقعي پيام رسانه اي مستلزم شناخت ساز وكارهاي صنعتي رسانه است.   در اين مورد باز هم نظر خودم را خواهم گفت اما خوشحال مي شوم نظر شما را هم بدانم؟ 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *