رفته بودم آرایشگاه. آرایشگر مشغول پیرایش دوستش بود. از آن جوانانی که فقط سشوار پشت سرشان از کل پیرایش ما بیشتر زمان می برد و تازه کلی وسواس هنرمندانه لازم دارد.
تعریف می کرد: «عربه می گفت ماهی ۸ هزار دلار پول نفت می فرستند دم خونه مان. حساب کن ۸ هزار دلار. آن وقت کشور ما خیلی بیشتر از عربستان نفت دارد. از کاشان به پایین کلاً نفت است. آن وقت می گویند صرفه جویی کنید و …»
داشتم با خودم فکر می کردم که اگر این جوان با مطبوعات بیگانه نبود حالا اینطور … که نگاهم سرید به انبوهی از مجلات و روزنامه ها که تلنبار شده بود روی میز.
تورقی کردم برای تماشای تیترها:
ـ چی بخوریم که بچه مان خوشگل شود
ـ ۷ راه برای اینکه هر چه راه برویم خسته نشویم
ـ فلان بازیگر از زنش می گوید
ـ چگونه انگلیسی را در خواب بیاموزیم
ـ مصاحبه اختصاصی با فلان بازیگر: از شش سالگی عاشق مردم بودم
تیترهای ورزشی چیزی بود در این مایه ها:
ـ فلان بازیکن: اگر راست می گویند چرا جواب توهین را با فحش می دهند.
ـ علی پروین: هر کی ممل ما را نمی خواد بیاد سر کوچه
ـ سرمربی فلان جا: جواب منتقدین را نمی دهم. حالشان را می گیرم
ـ یک بازیکن: فقط ۱۰۰ میلیون گرفتم. حقم ضایع شد
عید مبارک. شاد باشید.