سراپا اگر زرد و پژمرده ايم
ولي دل به پاييز نسپرده ايم
چو گلدان خالي لب پنجره
پر از خاطرات ترك خورده ايم
اگر داغ دل بود، ما خورده ايم
اگر دل دليل است، آورده ايم
اگر داغ شرط است، ما برده ايم
اگر دشنه دشمنان، گردنيم
اگر خنجر دوستان، گرده ايم
گواهي بخواهيد، اينك گواه
همين زخم هايي كه نشمرده ايم
دلي سر بلند و سري سر به زير
از اين دست عمري به سر برده ايم
انگار قیصر امین پور، دست زیر چانه زده و با آن نگاه نجیب خیره به حال و روز و زندگی من و ماها کرده و این شعر را گفته : سراپا اگر زرد و پژمرده ایم ولی دل به پاییز نسپرده ایم