امید جهانشاهی
آدمی با امید زنده است که نشانه سرزندگی و شرط سازندگی است. امید به آینده، دل را آرام و آماده تلاش برای ساختن فردا میکند. انسان امیدوار چشم به فردا دارد و دل پر امیدش او را پرنشاط میسازد.
نقطه مقابل آن، ناامیدی و ترس از فرداست که خشم میزاید و فریاد میآفریند. آدمی را عاصی و عصیانگر میکند. کسی که آینده را تاریک می بیند، به همه چیز معترض میشود.
مساله در این بحث کارشناسی نیست که آینده سیاه است یا روشن، مساله در تلقی جامعه و بویژه جوانان نسبت به آینده است؛ اگر جامعهای به هر دلیل ـ به درست یا به غلط ـ آینده را سیاه ببیند، برمی آشوبد.
تلقی جمعی و نگاه عمومی در مورد آینده صرفاً محصول کار رسانه های رسمی نیست تا ابلاغ شود رسانه ها با اخبار امید آفرین مردم را امیدوار کنند.
بخش مهمی از تلقی و نگاه عمومی محصول تجربههای هر روزه و همین زندگی روزمره است. وضعیت جاری بیمه ها و هزینههای درمان، وضعیت اشتغال، کیفیت تولید داخلی، تورم و گرانی از جمله عوامل موثر در شکل گیری قضاوت در مورد امروز و تلقی جمعی نسبت به آینده است.
به کسی که دیگر نمی تواند همان پرایدی که ده سال پیش خریده را بخرد، نمی توان گفت به آینده امیدوار باش چون در ساخت فلان قطعه جزء سه کشور اول دنیا هستیم. پیشرفتهای علمی ارزشمندند اما برای مردم، فناوری نانو جای نان سفره را نمی گیرد. ملاک اصلی برای عموم، روند میزان قدرت خرید است.
برای دانشجویی که احساس می کند کسب و کار در زیر سایه سیاه تحریم رونقی ندارد و نخواهد داشت، آینده روشن نیست. وقتی مدام خبر از مهاجرت کسی می شنود، خشمی ناگفتنی را فرومی خورد و از آینده ناامید میشود. مهمانی های خداحافظی برای دوستی که چمدان بسته است، ظاهری شاد اما باطنی تلخ و دلگیر دارد.
واقعیت این است که امروز به مراتب بیش از دهه های قبل، مردم به اطلاعات دسترسی دارند و خود را با دیگر کشورها مقایسه میکنند، لذا جوانی که میبیند کشور کوچک قطر را به جایی رسیده است کار که میزبان جام جهانی است اما ایرانی که در دیرپایی تمدنی و دیرینگی تجدد خواهی به هیچ روی با آن قابل قیاس نیست، همچنان درگیر مساله ورود خانمها به ورزشگاه است، احساس تحقیر میکند، خشمگین و ناامید میشود.
جوانی که میبیند چگونه کشورهای مختلف جهان برای توسعه بیشتر گردشگری در رقابتند و در جذب ثروت برای مردمشان میکوشند و چه بسا کشورهایی که به مراتب کمتر از ایران ظرفیت طبیعی و فرهنگی برای توسعه گردشگری دارند، به مراتب بیش از ما از این بازار برخوردارند، از آینده ناامید میشود.
وقتی می بیند کارشناسان محیط زیست از بحران جدی فرونشست زمین هشدار می دهند و از خطرات جدی آن در آینده برای شهرها از جمله اصفهان می گویند اما برنامه جامع و اقدام جدی برای مقابله با آن مورد توجه نیست، ناراحت می شوند.
با همه اینها اما واقعیت این است که فراتر از یاسها و ترسها، تمامی ظرفیتهای لازم برای ساختن یک آینده روشن در کشور وجود دارد و بیتردید میتوان با اصلاح برخی سیاستها، رویهها و ساختارهای دارای اشکال یا کم کارامد، جامعه را به آیندهای درخشان امیدوار کرد و تصویری جذاب و آباد از آینده برای جوانان ترسیم کرد: ایرانی بانشاط و ثروتمند با تنوعی قابل قبول از سلیقه و سبک و آرای سیاسی.
ساختن این تصویر خواستنی و امیدبخش که جامعه را همدل و همراستا به پویایی و تلاش وادارد، قطعاً و بیتردید ممکن است. اقناع مردم به تحققپذیری این آینده مطلوب تنها و تنها به اراده مسئولان بستگی دارد؛ چیزی که باید خود را در اصلاح رویههای حکمرانی نشان دهد.