
نخستین هماندیشی تخصصی”آینده رسانه در چهل سال دوم انقلاب اسلامی روز دوشنبه۲۰ بهمن ماه از ساعت ۱۰ الی ۱۱:۳۰در دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد.
این نشست که با حضور آقایان: دکتر امید جهانشاهی؛پژوهشگر رسانه،مسعود ابراهیمی؛ مدیرمسئول سایت خبری رکنا،کامبیز نوروزی، حقوقدان، نایب رئیس انجمن صنفی روزنامهنگاران استان تهران و دکتر گیتا علیآبادی؛ مدیر کل دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانههابرگزار شد. در این نشست محورهایی همچون :بررسی جایگاه رسانه در چهل سال دوم انقلاب اسلامی، رسانه و استحکام ساخت درونی انقلاب اسلامی، کندوکاو و بررسی راهکارهای هوشمندانه برای رسانه در آینده ، رسانه و آسیب تحریف مبانی انقلاب اسلامی و آینده رسانهها و ضرورت توجه به مسائل حقوقی رسانهها مورد بحث و بررسی قرار گرفت.
در ابتدای نشست دکتر گیتا علیآبادی؛ مدیر کل دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها ضمن خوش آمدگویی به مهمانان نشست اظهار داشت:از مجموع نشستهای برگزار شده دفتر مطالعات و برنامهریزی رسانهها، این ویدئو کنفرانس را به موضوع آینده رسانه در چهل سال دوم انقلاب اسلامی اختصاص دادهایم. با توجه به گذشت چهل و دو سال از انقلاب، از ابعاد رسانهای، ارتباطی، حوزه دانشگاهی و حقوقی و تغییرات رسانه از قالب قدیمی و کهنه و نوشتاری به ابزار و تکنولوژی نوین ارتباطی همچون گوشی و … موضوع را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد و سعی داریم تأثیرات این ابزار و تکنولوژی را بر آینده رسانهاری ارزیابی کنیم.
اولین سخنران این نشست دکتر امید جهانشاهی؛پژوهشگر رسانه گفت:
در مورد بحث آینده رسانهها بهنظرم میرسد که در ۴۰ سال دوم انقلاب و رسانههای کشور دو مسئله مهم وجود دارد. ۱. مدیریت دیجیتالی شدن رسانهها و ۲. برندینگ و مدیریت برند رسانهها.
تحولات رسانه که بعد از اینترنت اتفاق افتاد به خصوص در حوزه رسانههای اجتماعی صنعت رسانه را دگرگون کرده که از آن به انقلاب دیجیتال تعبیر و با انقلاب صنعت دیجیتال قیاس میشود و نشان میدهد که همه رسانهها باید وارد پاراداریم جدید شوند و آن پارادایم دیجیتالی شدن و درک مختصات و مقتضیات جامعه شبکهای است. کاستلز میگوید که بعد از جامعه شبکهای همه مفاهیم باید از نو تعریف شوند. یکی از مشکلاتی که با آن مواجهیم و باید نسبت به آن بازنگری داشته باشیم، سیاستهای کلی در قبال رسانههای اجتماعی است که باید بازنگری شوند. مباحثی که ورود سازمانهای رسانهای به رسانههای اجتماعی و جهانی را تا ایجاد پلتفرم بومی، منع میکند، صحیح نیست. واقعیت این است که اینستاگرام حدود ۵۰ درصد ترافیک اینترنت کشور را به خود اختصاص داده است. پس باید در قبال رسانههای اجتماعی سیاستهای واقعبینانهای داشته باشیم و یک حضور پررنگ و جدی برندهای رسانهای کشور را در رسانههای اجتماعی شاهد باشیم. تحولاتی که در صنعت رسانه اتفاق میافتد نشان میدهد که آینده رسانه اینترنت است و در چهل سال دوم اگر مدیریت دیجیتالی شدن محقق نشود، نهتنها روزنامهها، بلکه تلویزیون هم آیندهای نخواهد داشت. گزارشهای روندپژوهی صنعت رسانه همگی حاکی از این است که در آینده تلویزیون هم در مقابل اینترنت، شکست خواهد خورد، چه برسد به رسانههای چاپی که تکلیفشان روشن است. ریچارد واتسون، آیندهپژوه معروف، کتابی تحتعنوان پروندههای آینده دارد که در آن، در مورد کلانروندهای مؤثر بر آینده جهان صحبت میکند. یکی از این کلانروندهای مؤثر در صنعت رسانه، کلانروند دیجیتالیشدن است. امروز صنعت رسانه وارد یک محیط raplex شده است که هم rapid یا همان سریع است و هم پیچیده complex است. در چنین محیط بهشدت متحول و پیچیدهای، نمیتوان منتظر ایجاد پلتفرم بومی در کشور بود و یک سری از رسانهها را از توجه مردم خارج کرد. واقعیت این است که باید طبیعتِ ساختار فناوری رسانههای اجتماعی را درک کنیم و منطبق با آن و در چارچوب مقتضیات آن، نظام رسانهای و فعالیتهای رسانهای خود را ترسیم کنیم. باید گفتوگویی ملی بین اصحاب قدرت، مدیران رسانهها، روزنامهنگاران و حقوقدانان در مورد پیچیدگیها و مختصات دوران جدید و مقتضیات عصر رسانههای دیجیتال و اجتماعی صورت گیرد و در این زمین بازی جدید، ماهیت، عملکرد، رسالت و وظایف رسانهها و چگونگی نقشآفرینی آنها مشخص شود. هنوز بسیاری از سیاستگذاریها در حوزه رسانههای کشورمان متعلق به دورانی است که اتاق خبر تلویزیون و تحریریههای روزنامه می توانستند تعین کنند که خبر چه هست و چه نیست. متأسفانه بسیاری از سیاستگذاران ما هنوز در چنین مرحلهای به سر میبرند و تبعات مثبت و منفی رسانههای اجتماعی را در جامعه بهدرستی درک نکردهاند. بازسازی درک مثبت به رسانهها و نظام رسانهای کشور بسیار مهم است. در چهل سال دوم باید به این تفاهم برسند که همة مؤسسات رسانهای کشور اعم از برندهای چپ و راست، سرمایه ملی محسوب می شوند. همة اینها باید در یک دیالوگ ملی به اقتصاد، فرهنگ، سرمایه اجتماعی کشور کمک کنند که خود مستلزم ان است که فارغ از رویکردهای سیاسی، فراتر از مسائل جناحی سیاسی با رویکردی فراجناحی، به برندهای رسانهای بهعنوان سرمایههای ملی در مدیریت برند و دیجیتالی شدن کمک کنیم. در عصر جدید رسانهها، نمیتوان یک جریان، یک رسانه و گفتمانی را حذف کرد و اخباری را نادیده گرفت. باید با درک این تحولات و مبتنی بر آن، سیاستنامهای برای نحوه فعالیت کارکنان و برندهای رسانهای در رسانههای اجتماعی تنظیم شود. چرا که بدون این سیاستنامهها و تفاهم نامهها، مسلماً رسانهها با مشکلات جدی مواجه خواهند شد.
بحث دیگر این است که در گذشته به لحاظ مناسبات قدرت و جهت تثبیت و جا افتادن ایدئولوژی حاکم در کشور، سختگیریهایی از این جهت برای رسانهها وجود داشت،که با توجه به موضوع وکمبود وقت قصد ندارم به مسائل گذشته بپردازم و بهرحال بهتر است نگاهمان به آینده باشد. امروز در ۴۰ سال دوم انقلاب، وقت آن رسیده که به موضوع حرفهایگرایی و استقلال حرفهای رسانهها توجه ویژه شود که مستلزم درکی جمعی و گفتوگوی ملی از سوی روزنامهنگاران، سیاسیون و فعالان رسانه و احزاب است. آن چیزی که در کمک به نقشآفرینی رسانهها در اقتصاد کشور مؤثر است، استقلال حرفهای رسانههاست که باید جدی گرفته شود. متأسفانه در حال حاضر، اعتماد اجتماعی و بهخصوص اعتماد سیاسی در کشور کاهش یافته و تحقیقات مختلف از ۱۵ سال گذشته به این سو، حکایت از سیر نزولی اعتماد سیاسی در کشور دارد. در تحقیقی که در مورد سناریوهای آینده یک رسانه رسمی انجام شده بود، مشاهده کردیم که یکی از مهمترین عوامل مؤثر بر آینده رسانه، اعتماد سیاسی است. زمانی که اعتماد سیاسی پایین باشد، مردم اقبال کمتری به رسانههای رسمی نشان میدهند و بیشتر رسانههای معاند و خارج از کشور مورد توجه قرار میگیرند. رسانهها در زمینی بازی میکنند که یکی از مؤلفههایشان اعتماد سیاسی است و در عین حال خودشان نقش به سزایی در ارتقای اعتماد سیاسی کشور دارند. یکی از ارکان خدمت به اعتماد سیاسی کشور که رسانهها در نقشآفرینی آن دخیلاند، بحث استقلال حرفهای رسانههاست. با توجه به فشارهای زیادی که رسانهها از قِبَلِ نگاه سیاسی متحمل شدهاند، فاصله گرفتن خبر و رسانه از کارکردهای اصلی خود است. همه به دیده شدن در خبر علاقمندند. برای مثال موضوع «مردم نگران میوه شب عید نباشند» خبر نیست و اهمیت ندارد. انبار کردن میوه برای شب عید روالی عادی است. بسیاری از جلسات برگزار شده مجلس روال عادی کاری است و نباید در اخبار گنجانده شود. خیلی از اخبار نتیجه فشارهای سیاسی جهت دیده شدن سیاسیون در رسانهها است. استقلال حرفهای رسانهها میتواند مانع این موارد شود و اعتماد رسانههای رسمی و حتی اعتماد سیاسی در کشور را ارتقا دهد. ما باید در چهل سال دوم به این باور برسیم که رسانهها بهعنوان یکی از بازوهای خدمت به نظام، کشور، اقتصاد و سیاست، حرفهایگرایی و استقلال حرفهایشان،بیشتر جدی گرفته شود. هر چه رسانهها بیشتر از ابزار سیاسی بودن دور شوند و به معیارها و عملکرد حرفهای خود بیشتر نزدیک شوند، از هر جهت برای سیاسیون، نظام سیاسی کشور بهتر خواهد بود.
دکتر امید جهانشاهی؛پژوهشگر رسانه گفت :به نظرم گفتوگو کلمه کلیدی در چهل سال دوم رسانهها باید باشد. یعنی آن چیزی که باید در این مقطع بیش از پیش و بهصورت جدی سرلوحة کار رسانهها و مأموریت و مسئولیتشان قرار گیرد و همه در مورد آن صحبت کنیم، گفتوگو است. برای رسیدن به تفاهم جمعی در مورد واکاوی مسائل کشور ناگزیر از گفتوگوییم. این کلمه کلیدی فقط مختص صحبت مسئولین در امور خودشان در رسانهها نیست. درک مسائل روز کشور مستلزم گفتوگوی جمعی و ملی است. تا فرهنگ گفتوگو وجود نداشته باشد، نه اجماع، نه همافزایی، نه علم به معنای علوم انسانی در کشور، تقویت نخواهد شد. ضعف علوم انسانی در کشور بهدلیل عدم وجود گفتوگو در کشور است. عدم اقبال مردم به رسانهها، میزگردها و … بهدلیل نبود فرهنگ گفتوگوست. فرهنگ گفتوگو نظام رسانهها را توسعه میدهد و تقویت میکند و برند رسانهای و اعتماد مردم به برندهای رسانهای را ایجاد میکند و همراهی مردم را به دنبال دارد. همدلی، سرمایه اجتماعی، شادی و نشاط و امید و … که از آن صحبت میشود، مقدمهای نرمافزارانه و فرهنگی دارد و نمیتوانیم به دنبال سرمایه اجتماعی باشیم، به دنبال ایجاد امید باشیم اما به الزامات و پیشزمینههای فرهنگی و نرمافزارانه آن بیتوجه باشیم. پیشزمینه اینها، فرهنگ گفتوگوست که پذیرش اصول و الزامات گفتوگو را در رسانه برای شنیدن صداهای مختلف جامعه از قبیل نیروهای سیاسی و … رسمیت میدهد.