خبرهای روز از آخرین روزهای دیکتاتورها می گویند. وقت رفتن است. هر جور که باشد. زود و بی سر و صدا. بی خشونت و گوشه تفریگاه نشستن و یا مثل این دیوانه که می خواهد با بمباران، شهرها را از دست مردم نجات دهد! از خود می پرسیم: در جهان عرب چه اتفاقی افتاده؟ آمریکا و انگلیس تصمیم گرفتند دنیا را تغییر دهند؟ این خلفای عرب که خدای پولند چرا دیگر نمی توانند مردم را راضی کنند؟ این چه تغییری است که خریدنی هم نیست. حتی نمی شود به تعویق انداخت. قابل مذاکره هم نیست. چه خبر شده؟
اول فاش گفته باشم که می دانم که همه چیز رسانه نیست و سیاست هم دستی دارد و کارها می تواند کرد اما اینقدر باورم هست که کار، کار انگلیسیها نیست. از آن اوباما هم این شهرآشوبی ها بر نمی آید. پاسخ را باید در جای دیگر جست.
مک لوهان می گفت تاثیر رسانه ها بیشتر در اثر ماهیت و طبیعت رسانه هاست تا نتیجه محتوای پیام هایشان.
مساله این است که رسانه امروز جهان رسانه های اجتماعی است و طبیعت شبکه های اجتماعی مشارکت و دموکراسی است. آمار اقبال به شبکه های اجتماعی در سراسر جهان نشان می دهد که رسانه روز است. در همه جای جهان حضوری پر رنگ دارد. در ساختارهایی مثل چین باعث دردسر می شود و در کشورهایی مثل سوئد تقویت کننده ساختار موجود است. مثلاً در سوئد گروهی از برخی شبکه های اجتماعی استفاده کرده اند برای مبارزه با بیگانه ستیزی و حمایت از تنوع فرهنگی که با استقبال هم مواجه شده است. اینکه این رسانه روز در کشورهای عربی سونامی وار چهره ای ساختار شکن به خود گرفته به خاطر ساختارهای متضاد این کشورهاست با ماهیت رسانه روز جهان.
همیشه رسانه دست برتر را در تحولات اجتماعی سیاسی داشته و همواره طبیعت خودش را به ساختارها تحمیل کرده است. نوارهای کاست در پیروزی انقلاب اسلامی نقش برتر را داشت چون ابزار انتقال صدای مخالف بود به مردمی که دیکتاتوری را نمی خواستند. اما خود این ابزار ماهیت دموکراتیک نداشت. مساله امروز این است که شبکه اجتماعی ماهیت دموکراتیک دارد. جهان امروز، جهان گوگل و فیس بوک است. این حقیقتی است که خواسته یا ناخواسته باید روی آن حساب کرد.