رفته بودم آرایشگاه. آرایشگر مشغول پیرایش دوستش بود. از آن جوانانی که فقط سشوار پشت سرشان از کل پیرایش ما بیشتر زمان می برد و تازه کلی وسواس هنرمندانه لازم دارد. تعریف می کرد: «عربه می گفت ماهی ۸ هزار دلار پول نفت می فرستند دم خونه مان. حساب کن ۸ هزار دلار. آن وقت کشور ما خیلی بیشتر از عربستان نفت دارد. از کاشان به پایین کلاً نفت است. آن وقت می گویند صرفه جویی کنید و …» داشتم با خودم فکر می کردم که اگر این جوان با مطبوعات بیگانه نبود حالا اینطور … که نگاهم سرید به انبوهی از مجلات و روزنامه ها که تلنبار شده بود روی میز. تورقی کردم برای تماشای تیترها: ـ چی بخوریم که بچه مان خوشگل شود ـ ۷ راه برای اینکه هر چه راه برویم خسته نشویم ـ فلان بازیگر از زنش می گوید ـ چگونه انگلیسی را در خواب بیاموزیم…