دیدارنیوز ـ امید جهانشاهی:مستند ایرانگرد یکی از برنامه های تلویزیونی محبوب بود؛ چون روایت محبوب بود: ایران. روایتی از کوه و دشت و دامن سرسبز طبیعت، روایتی از مردمان روستاها و عشایر جای جای «ایران جان».
خبر سفر کاری جواد قارایی، مستندساز ایرانگرد، به عمان برای ساختن برنامه هایی در معرفی جاذبه های این کشور شوکه کننده بود. ابتدا که شایعه مهاجرت او مطرح شد برخی گفتند باز هم مهاجرت؟ حتی جواد قارایی! برخی گفتند ایرانگرد چرا؟ برخی گفتند برای گردشگری عمان؟! پس چه کسی باید به فکر گردشگری در ایران باشد که هزار بار بیشتر ظرفیت دارد از عمان. روزنامه نگاری هم نوشت: آن «در گلستانه چه بوی علفی می آمد، چه شد؟» و …
همه این سوالات تلخ پرسیدنی هستند. واقعاً چرا باید جوانان و پزشکان و مهندسین و کارگرهای ماهر مهاجرت کنند؟ چرا درصد بالایی از جوانان باید در فکر مهاجرت باشند؟ چه چیزی تلخ تر از مهاجرت؟ همین مهاجرت هاست که بدنه کارشناسی نظام اداری و مدیریتی کشور را ضعیف کرده است. یکی از ریشه های ناکارامدی همین ضعف در بنیه کارشناسی است. هیچ چیز مثل آمار بالای مهاجرت، یک کشور را از درون تهی و ضعیف نمی کند. حال مادران و فراق فرزندان بماند، بغض فروخورده خانواده، اطرافیان، عزیزان و همکلاسی ها؛ حس تلخی که تبدیل به ذهنیت اعتراضی می شود.
چرا درآمد گردشگری ترکیه باید حدود دو برابر درامد نفتی ایران باشد؟ چرا همه کشورهای منطقه از جمله عمان باید برای توسعه گردشگری برنامه داشته باشد و مستندساز خوب ایرانی جذب کند و مستندساز ایرانی ۷ ماه بیکار باشد در ایران؟ وضعیت گردشگری ایران با این همه ظرفیت جغرافیایی و فرهنگی که قابل قیاس با کشورهای منطقه نیست چرا باید اینگونه باشد؟ اگر اولویت توسعه اصفهان با این سابقه تاریخی، فرهنگی و معماری، توسعه گردشگری بود، این شهر قطب گردشگری ایران می شد در طول این همه سال؛ اما دریغ که هیچ وقت اولویت گردشگری نبود بلکه فولاد بود و آهن و همه صنایع آببر و حالا حاصلش شده است بی آبی و خالی شدن سفره های زیرزمینی و خطر فرونشست زمین.
آری «در گلستانه چه بوی علفی می آید؟» شعر دلبرانه ای است اما حال گلستانه خوب نیست افسوس. اگر از خبر رفتن ها دلمان میگیرد باید خبری از حال «گلستانه» عزیز بگیریم؛ از «ایران جان». شاید بوی امید و زندگی رفته است که از آن بار سفر می بندند همه نخبگان و هم عاشقان. بیان حال سرد امروزم، دستی بردم در شعر سهراب سپهری:
«من در این آبادی، پی چیزی میگشتم:»
پی استقلال، پی آبادی
پی زندگی، آزدی، زیبایی
در گلستانه اما چه بوی بدی می آید!
یادداشت روزنامه جوان: آن در گلستانه چه بوی علفی می آید چه شد؟