حکایت شاهی، فاجعه اخلاقی و پیروزی خرها

می گویند نادرشاه افشار دستور داد فلانی را حکم دهید تا وزیرالوزرای ما باشد. گفتند قربان اما او که مشکل سواد دارد و خواندن نمی داند. گفت پس یک حکم هم برای با سوادیش بزنید. این اگر طنز نبوده دیروز از فر ایزدی و هیمنه شاهی بوده که اگر هم ادعا می کرد هاله نور در بر دارد، موبایلی نبود تا بازار اس ام اس خلقی را بخنداند به خنده تلخی.
آنروزها کسی را خبر نمی شد جز آنچه جارچی ها خبر می آوردند. امروز اما به الف سایتی، موجی راه می افتد که اگر مجلس واکنش نشان نمی داد اعتبار خانه ملت …
شاید هم جناح اصولگرا باید ان کار را می کرد. انتخابات قبلی کروبی قانع شد که چون دو ساعت خوابیده شکست خورده، این دور حتما تا صبح می شینه و اگر اینبار هم رای نیاورد، سر جاعل بودن کردان این دفعه جمهوری اسلامی را سرنگون می کند از عصبانیت. شاید چون کروبی را می شناختند کردان را استیضاح کردند!!
اما جدای از شوخی مساله اصلی اخلاق در جامعه است. دانش اموز به دبیر می گوید اقا نمره بدید کی به کیه؟! وزیر کشور جاعل است یک نمره که چیزی نیست. شنیدم یکی در جواب اعتراض دیگری می گفت برو بابا خبر نداری! … کی به کیه؟! … و اینها از جنگ و بمباران صد بار زیانبارتر است. فاجعه این نیست که دشمن بیاید، باز به غیرت جوانان وطن بیرون خواهد رفت. فاجعه این است اخلاق از جوانان برود. خبرنگاری می گفت بسیار دیده است مجرمهای جوان که سر بالا می گیرند که «اینهمه دزد هست، زورشان به ما می رسد. این از بد شانسی است.» این فاجعه است. استیضاح کردان را فقط از منظر سیاسی نباید دید.
بر کتیبه داریوش آمده است خدا خانه را از سه گزند مصون دارد: دشمن و قحطی و دروغ. در این چهار سال قحطی اگر نتیجه سیاست دولت نبوده، کار به جایی رسیده که برای دوست یابی باید برویم جستجو در آمریکای جنوبی … و دروغ هم که … سابقه نداشته از وزیر کشور …
نمی دانم. در آمریکا خرها برنده شدند، انگار دنیا دوره خرهاست. می گویند گرانی و کمبودها و … ریشه های جهانی دارند، لابد خریت هم ریشه جهانی دارد.

  

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *