جستجوي عبارت “روزنامه نگاري شهروندي” در موتور جستجوي گوگل تنها ۲۶۱ نتيجه در پي دارد و اين حاكي از آن است كه ادبيات روزنامه نگاري شهروندي در جامعه ارتباطي ما بسيار ضعيف است. البته اين مفهوم كه به نام هايي چون روزنامه نگاري مردم people journalism و روزنامه نگاري مشاركتي participatory journalism هم توصيف شده است، در دنيا هم پديده اي جديد و جوان است.از اين رو توصيف هاي خام دستانه و آينده نگري هاي مبالغه آميز زيادي در مورد آن از هر دو سوي مبلغان و منكران ديده مي شود. مبلغان و مدافعان مدعي اند با اين روزنامه نگاري ديگر هيچ خبري پوشيده نمي ماند. ديگر هر كسي مي تواند يك روزنامه نگار باشد. ديگر جريان آزاد اطلاعات محقق مي شود و اين روزنامه نگاري در پيام و رسانه تنوع و تكثر ايجاد مي كند و شورشي عليه رسانههاي جهاني و دولتها و قدرتها است.از سوي ديگر كساني هستند كه چون جان سي دووراك روزنامه نگاري شهروندي را مسخره و احمقانه مي دانند و معتقدند روزنامه نگار شهروندي چيزي بيش از كار كسي كه براي يك فروم پر طرفدار فوتبال كامنت مي گذارد نيست. البته روزنامه نگاري شهروندي مفهومي كاملا نو و پيش از هر چيز محصول فراگيري امكانات ارتباطي نوين است در عصري كه اطلاعات اهميت ويژه اي پيدا كرده است. به تعبير يونس شكرخواه پديده روزنامهنگاري شهروندي متاثر از موقعیت جدید جهان است كه با ادبيات جامعه اطلاعاتي توصيف مي شود. او پنج ویژگی جامعه اطلاعاتی را اینگونه بیان مي کند.
• اطلاعات به عنوان منبع استراتژيك (مثل نقش زمين در موج كشاورزي و يا نقش سرمايه در دوران صنعتي)
• شبكهاي شدن جهان (با همان مفهوم مانوئل كاستلزي(
• اطلاعاتي شدن اقتصاد (مثل نقش كارتهاي اعتباري و پول و امظاي ديجيتال و اقتصاد الكترونيك)
• جهاني شدن سرمايه (دنيا به مثابه يك كارخانه(
• مرگ زمان و مكان (بي معني شدن زمان و مكان و از بين رفتن نقش آنها به مثابه مانع ارتباطي(
…ادوارد فوي، مدير مرکز روزنامه نگاري شهروندي پيو در واشنگتن معتقد است: روزنامه نگاران شهروندي، دستور کاري خود را از موضوعات مورد علاقه و قابل پيگيري براي شهروندان غالب عضو جامعه که قشر نخبه و خاص نيستند و در هياهوهاي مربوط به خبرهاي سياسي و حکومتي گم شده اند دريافت مي کنند. اين يعني اينکه روزنامه نگاران شهروندي به موضوعاتي مانند آموزش کودکان، امنيت خانواده ها مي پردازند که ربطي به موضوعات روز مطبوعات هم ندارد، اين يعني موضوعات اصلي و مورد توجه رسانه ها توسط خود مردم تعيين و بررسي مي شود نه توسط کساني که آنها را مديريت مي کنند. اين يعني فکر کردن به موضوعات از نقطه نظري غير از ديدگاه روزنامه نگاري سنتي و قراردادي و گامي فراتر نهادن و بررسي موضوعات از ديدگاه اجتماع و علايق اجتماعي.
آنچه مورد نظر ماست، گوش دادن به صداي شهروندان روزنامه نگار و استفاده از اين صداها براي از بين بردن تک صدايي و ساماندهي برخي امور است. اين سبک روزنامه نگاري، مبدايي خواهد بود براي فائق آمدن بر بيگانگي و احساس مهجوريت اجتماعي که بسياري از مردم در خود مي بينند.”از نمونه هاي تجلي آن به حوادث مترو لندن و انفجار اتوبوس در اين شهر اشاره مي شود، وقتي كه پيش از استقرار نيروهاي امنيتي، عابران با گوشي هاي همراهشان عكس هاي خبري تكان دهنده اي از ماجرا گرفته بودند. شهروندان با موبايل هايشان نه تنها نخستين عكس هاي خبري را گرفتند بلكه در وبلاگ هايشان شرح ماجرا را هم با گفتند. آنها مي توانستند اين كار را با موبلاگ انجام دهند. فن آوري نويني كه وبلاگ را به موبايل پيوند زده است.