آهنگ مورد علاقه اش را در روز خاکسپاری گذاشتند: تصور کن سیاوش قمیشی. تا همه آرزوهای او را ببینند، آنچه بود و در دل داشت، افق های او را، جان و جهت او را. همه آزاد آزاد، همه بی درد بی درد، جهانی بدون نفرت و باروت، بدون ظلم خودکامه، جهانی پر از لبخند و آزادی، لبالب از گل و بوسه، پر از تکرار آبادی. تمام جنگای دنیا بشوند مشمول آتش بس. بدون مرز و محدوده وطن یعنی همه دنیا بله تصور کردنش سخته. برای خیلی ها خیلی سخته. برای خیلیها ممکن نیست. اما تو تصور کردی تو عاشق این «تصور کن» بودی چون از بن جانت این تصور را داشتی و آرزو می کردی و چنان دل داده بودی که «شدی تعبیر این رویا». زندگیت تصویری لبالب از گل و بوسه برای انسان بود، انسان فارغ از مرز و محدوده، آزاد، بدون کینه و نفرت. این شور و شکوه…
برچسب: سوگ برادر
یاد نامت می سوزاند مرا
آن سفر کرده که صد قافله دل در غم او سوخت برادر بود، و چه گرم و دوست داشتنی است این واژه: برادر. و تو چه با صفا بودی، چه دلسوز، چه دوست داشتنی، تو برادر بودی: گرم. وجودت پشتگرمی بود و نگاهت دلگرم کننده. آه برادر چه زود بود هنوز پروازت را باور ندارم. می دانم که اندوه ما تنها از فراق و جدایی است وگرنه مرگ جز جابجایی نیست که فنا معنا ندارد. می دانم که مرگ خواب است، همان آرامش. مرگ پرواز است و پرنده ها رفتنی هستند. می دانم که حالا در باغی که با محبت هایت ساخته ای و در گلزاری که با مهربانیهایت آبیاری کرده ای، در آرامشی سبز و خواستنی عشق بازی می کنی و دل به پرواز داده ای. می دانم … اما چه کنم که دل آرام نمی گیرد. یاد آن چشم هایی که جز مهر نداشت را چه کنم. طنین…