قاب‌های زیبایی در شهر؛ روح فرهنگ متکثر و مدارای ایرانی را هم نمایش دهیم

عصر ایران؛ امید جهانشاهی- همیشه در زمان انتخابات مردم چهره‌ای متفاوت در قاب تلویزیون می‌یابند و در عرصه عمومی هم پویش‌هایی برای توجه به مردم رونق می گیرد. مثل پویش‌های «مردم میدان»، «مردم عزیز» و همچنین «ایران ما» که این آخری پس از حوادث سال گذشته و تاکیداتی که در مورد اهمیت اتحاد ملی و همبستگی ملی صورت گرفت، رونقی بیشتر یافت و این روزها هم شاهد آن هستیم.  سازمان زیباسازی شهر تهران تصاویری از طبیعت و بناهای تاریخی و دیدنی را با هدف «ایران‌شناسی و آشنایی با جاذبه‌های گردش‌گری، آثار و ابنیه تاریخی، فرهنگی و مذهبی نقاط مختلف کشور» در کوی و برزن به نمایش درآورده است.    این اقدامی مبارک است اما خوب‌تر آن بود که در سطح عکس نماند و رسانه ها و نهادهای مدنی هم به میدان بیایند تا از «قاب‌های زیبایی» به روح گم‌شده زندگی ایرانی راهی باز شود.    قابی از بلوای مرغان دریایی…

«باید پای ایران ماند» ـ به مناسبت سالروز درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن

یک سال از درگذشت استاد محمدعلی اسلامی ندوشن گذشت. نام و یاد او، بیش از هرچیز و پیش از هر چیز، عشق به ایران و فرهنگ و سرزمین ایران را در ذهن زنده می کند. چراکه به عشق ایران نوشت و نوشت و نام خود با این عشق گره کرد. گروهی برانند که این مرغ شیداکجا عاشقی کرد انجا بمیردهمه کارنامه زندگی او تلاش و تقلا برای گفتن و نوشتن از ایران و فرهنگ و ادبیات ایران بود. مشیری شعر شیرینی دارد که در شروعش می پرسد:«باری اگر از من بپرسیچند روزی که در روی زمین بودیچه کردی؟» وقتی به تعدد عناوین متنوع او نگاه می کنیم، می بینیم دکتر اسلامی ندوشن چه پربار و چه پربرکت زیسته است و در حوزه های مختلف قلم زده است. شعر: «گناه» و «چشمه»، داستان: «افسانه و افسون»، داستان کوتاه: «پنجره‌های بسته»، نمایش‌نامه: «ابرزمانه وابرزلف»، سفرنامه نویسی: «صفیر سیمرغ»، «آزادی مجسمه»، «در کشور شوراها»،…

برای گوهر ایران

آقای حقیقت‌پور، نماینده اصولگرای مجلس، گفته است: «متأسفانه این روزها شاهد مهاجرت کفاش‌ها هستیم، درواقع کفاش‌های ایرانی برای کار به ترکیه می‌روند. حال آنکه ما می‌توانیم قطب صادرات کفش در خاورمیانه باشیم. اگر همین روند ادامه پیدا کند فردا لحاف‌دوزها هم مهاجرت می‌کنند». این هشدارها البته تازگی ندارد. سال‌هاست آمار مهاجرت نگران‌کننده شده است و بارها شاهد هشدارهایی در مورد تبعات خسارت‌خیز آن بوده‌ایم. یکی از معروف‌ترین آنها، شاید سخنان از سر درد و دلسوزی دکتر محسن رنانی، استاد اقتصاد، باشد که بغضش ترکید وقتی که می‌گفت گوهر ایران در خطر است. او هشدار داد که با این مهاجرت‌های گسترده، طبقه متوسط فرهنگی تضعیف می‌شود. او طبقه متوسط فرهنگی را میخ‌های ثبات جامعه توصیف کرد که می‌توانند در محله‌ها و شهرها تعادل‌بخشی ایجاد کنند. اعتراض‌ها را عقلانی کنند و گفت‌وگو و تفاهم و در نتیجه ثبات ایجاد کنند و با مهاجرت گسترده آنها به تعبیر وی، جامعه بی‌لنگر می‌شود، و…

برنامه برای پیروزی

تلخی و یأس شکست هرچقدر سخت و بد باشد، اما این حسن را دارد که آدمی را به فکر وامی‌دارد به اینکه برگردد ببیند کجای کار ایراد داشته است؛ به اینکه تصمیم تازه بگیرد و به قول معروف از شکست پلی بسازد برای پیروزی. در شکست مقابل آمریکا همه‌چیز داشتیم از غیرت و شور و دعای خیر مردم و امید سرشار به پیروزی اما تنها یک چیز نداشتیم که شرط لازم بود و آن‌ هم برنامه‌ای برای نتیجه‌گرفتن بود. خود جواد خیابانی که آمده بود شور بدهد و از نبرد جانانه جوانان‌مان بگوید هم کم می‌آورد و گاهی به گلایه می‌گفت: «هیچ برنامه‌ای برای حمله نداریم». تیم همدل بود و مصمم اما باخت چون برنامه‌ای برای جلورفتن نداشت. اصلا عادت به جدی‌گرفتن برنامه نداریم. برنامه‌محوری ملاک کار و حرکتمان نیست. می‌خواهیم ۱۴۰۴ کشور اول منطقه باشیم اما الزام‌های آن را ندیده می‌گیریم. دولت‌ها بر محور برنامه‌ای ۲۰‌ساله تا رسیدن به هدف…

دیگران را بشناسیم، خودمان را بیشتر/سیاست، دیگر بازی محدود نخبگان نیست …

عصر ایران؛ امید جهانشاهی- یکی از موضوع‌هایی که در تحلیل حوادث هفته‌های اخیر مورد توجه قرار گرفت مساله تغییر نگرش‌ها و ارزش‌های نسل دهه هفتادی و هشتادی است.   پژوهش‌های متعدد اثبات کرده‌اند  رشد شهرنشینی، توسعه اقتصادی و تحولات فناوری، مجموعه منسجمی از تغییرات قابل پیش‌بینی در ارزش‌ها و نگرش‌های جمعی را به همراه می‌آورد. لذا این تغییر امری طبیعی است که باید آن را شناخت و در سیاست‌گذاری‌های فرهنگی در محاسبه آورد.   هیچ چیز طبیعی تر از این نیست که در گذر نسل‌ها و در طی تحولات در ساختارها و نسبت‌ها و روابط، نگاه‌ها و قضاوت‌ها و نگرش‌ها و نظام‌های ارزشی هم از تحول مصون نمی‌ماند و متناسب با آنها تغییر می‌کنند. رونالد اینگلهارت و همکارانش پس از پژوهش های متعدد درباره توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و تغییرات فرهنگی که به سفارش سازمان ملل در کشورهای مختلف جهان انجام داده است تصریح می‌کند: «تغییر فرهنگی یک فرایند کاملاً…

چرا بچه نمی خواهند؟ به خاطر ابهام درباره آینده

عصر ایران؛ امید جهانشاهی – افزایش زاد ولد در دستور کار جدی دولت است. از مشوق‌های مالی و پرداخت وام تا تقبیح سگ و گربه خانگی، از توصیه‌های کارشناسان در برنامه های تلویزیونی تا تبلیغ مداحان در مراسم مذهبی، گویی ابر و ماه و مه و خورشید در کارند تا زوج‌ها را به فرزندآوری قانع کنند. موافقان و مخالفان هم کم نیستند. موافقان، کاهش جمعیت جوان را تهدید جدی می دانند و معتقدند باید پیری جمعیت را به تاخیر انداخت.    برخی از روانشناسان فرزند نداشتن را برای زوج‌ها مضر و مخرب می دانند، آنها با تک فرزندی هم مخالفند و استدلالاتی دارند که دو فرزند بهتر است. مخالفان توصیه به فرزندآوری هم استدلالاتی دارند از جمله اینکه آن را دخالت در انتخاب شخصی شهروندان می‌دانند و این سیاست را مغایر با منابع آب و غذایی کشور تصور می‌کنند. فارغ از استدلالاتی که در رد و تایید این استدلالات مختلف…

جشن ملی انقلاب مبارک

عصر ایران؛ امید جهانشاهی– فشارهای معیشتی، نارضایتی از هزینه های درمان و کیفیت و قیمت خودرو و اجاره بها و وضعیت اشتغال از یک سو و انبوه درهم اخبار جعلی که بسیاری برای ابراز نارضایتی از وضع موجود در رسانه های اجتماعی بازنشر می‌دهند و نیز تبلیغات شبکه من‌و‌تو از سوی دیگر، باعث شده است که گروهی از مردم و عمدتاً جوانان نگاه منفی نسبت به انقلاب پیدا کنند.    در مقابل باید گفت اساساً این موضوع که «انقلاب ۵۷ اشتباه بود» یا نبود، بحثی نادرست است چون انقلاب منحصر به یک عده خاص، یا نیروی خاص سیاسی نیست. به تصمیم یک گروه خاص اگر بود که می شد کودتا. انقلاب انفجاری است که رخ می دهد. تحولی تاریخی است که حادث می‌شود. نتیجه مجموعه‌ای از شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ـ فرهنگی است، هم در بعد ملی و هم بین‌المللی.    مجموعه شرایطی مثل تحولات اجتماعی ناشی از انقلاب…

امید به آینده را بسازیم

مساله مهاجرت نخبگان و بحران میل گسترده به مهاجرت مردم از کشور از جمله مسائلی است که هر چند وقت یکبار مطرح می‌شود.  این میل گسترده به مهاجرت البته دلایل متعددی دارد که شناسایی و اولویت‌بندی و وزن‌دهی به آن‌ها پژوهشی دقیق را می‌طلبد اما بی‌تردید یکی از مهمترین دلایل آن فقدان امید به آینده است. این مهم ضرورت آینده اندیشی را نشان می‌دهد.  جالب است بدانیم که ریشه‌های شکل‌گیری آینده‌اندیشی در دو کشور آمریکا و فرانسه که به نوعی می‌توان گفت خاستگاه دو شاخه اصلی آینده‌اندیشی به شمار می‌روند، ناامیدی و ترس از آینده و نیاز به امید به آینده بوده است.  حکایت آینده‌اندیشی آمریکا این است که بعد از جنگ جهانی دوم، این کشور کمترین آسیب را دید. از این رو سودای سروری در سر گرفت اما برای ردای سرداری جهان رقیبی سرسخت در پیش یافت.  در دهه ۵۰ میلادی، فقط قصه جنگ سرد نبود که سایه سنگین…