اشاره: امید جهانشاهی- از آن زمان که خبر وجود داشته است و صنعت خبر با گزت ها و نشریات ابتدایی شکل گرفته است، دروازه بانی خبر نیز به عنوان یکی از وظایف اصلی در حرفه خبرنگاری وجود داشته است. اگرچه در تاریخ تحقیقات روزنامهنگاری، نخسین بار دیوید وایت و کرت لوین {۱} بودند که بر پایه تحقیقاتشان آنرا در قامت یک نظریه صورت بندی علمی کردند و در ادبیات ارتباطات ثبت نمودند.
مفهوم دروازه بانی خبر که می توان آنرا از جمله ستون های حرفه خبرنگاری توصیف کرد، آنگونه که روزنامهنگاران روزنامهها و دانشجویان روزنامهنگاری می شناسند، در واقع متعلق به کار خبری در رسانههای سنتی و کلاسیک یا همان روزنامهها و رادیو و تلویزیون است. رسانههایی که در آنها مخاطب گیرنده و مصرف کننده پیامی است که خبرنگاران رسانه برای او ارسال کرده اند. رسانه هایی که طبیعت کارشان از بالا به پایین {۲} و به اصطلاح از یکی به همه {۳} است.
اما گسترش و دامنگیری جهانی رسانههای اجتماعی باعث شده است تا مجموعه تحقیقات و مطالعات اخیر بر صنعت خبر و اصول حرفه خبرنگاری، چشم انداز در حال ظهوری از این صنعت متحول و نو شونده ترسیم نماید.
محققین به تاثیرات و تبعات رسانههای اجتماعی و به خصوص شبکههای اجتماعی بر صنعت روزنامهنگاری از جهات مختلف پرداخته اند از جمله تاثیر بر آیین مصرف رسانهای، فرهنگ کار خبرنگاری، کسب و کار سازمان رسانه ای و … و خود حرفه خبرنگاری. در این جستار این تاثیر را از منظر دروازهبانی خبر بررسی می کنیم.
***
همانطور که می دانیم نظریه دروازه بانی خبر از دریچه رسانه های سنتی تعریف و تدوین شد. برخی محققین معتقدند که دروازه بانی اساساً در عصر رسانه های اجتماعی جامه نو بر تن نمیکند بلکه به کناری نهاده می شود. برای مثال «هنریش» معتقد است ریشه دروازه بانی خبر که مثل برجسته سازی از الزامات حرفه خبرنگاری است را باید در فضای بسته کاری در رسانه های سنتی جستوجو کرد. اما در رسانه های اجتماعی بهواسطه فرایند به شدت پویایی که براثر تسهیم اطلاعات به وجود می آید، فضای «باز»ی ایجاد می شود که دیگر امکان دروازه بانی رایج در رسانه های سنتی وجود ندارد. در واقع او می کوشد تا در مقاله خبرنگاری شبکه ای توضیح دهد که با این حجم تبادل اطلاعات دیگر فضای خبرنگاری بسته{۴} وجود ندارد که در آن افرادی به عنوان دروازه بان خبری از اصول و ارزش های خبرنگاری محافظت کنند.» (Heinrich, 2008: 3)
البته می دانیم که معمولاً دروازه بانی با این توجیه انجام می شود که خبری که قرار است برای تودهها پخش شود نیاز به مراقبت دارد و اما به بیانی دیگر می توان گفت دروازه بانی ابزاری برای مشروعیت بخشی به ایدئولوژی موجود و مشروعیت زدایی از ایدئولوزی مخالف هم هست. هنریش نیز در مقاله معروف خود تصریح کرده است که در رسانه های سنتی دروازه بانی خبر یک امر اساسی و حیاتی است، چراکه یکی از کارکردهای اساسی رسانه های سنتی بازتولید نظم حاکم است. اما در شبکه های اجتماعی دروازه بانی خبر به این شکل امکان پذیر نیست و این پیش از هر چیز به طبیعت «باز» و «شبکه ای» رسانه های اجتماعی باز می گردد. در واقع طبیعت این رسانهها دیواری که خبرنگاران را از مخاطبان جدا می کرد از بین برده است.
در واقع در چنین شرایطی فرهنگ کاری بسته ای که در آن خبرنگار کارمند یک سازمان رسانه ای است و سازمان رسانه ای رسالتی را در برابر مخاطب انبوه برای او تعریف می کند، مخدوش می شود، چرا که دیوار بین خبرنگار و مخاطب فرو ریخته است و دیگر سازمان رسانه ای نمی تواند از موضعی بالادست روایتگر امر موجود باشد و از این رو خبرنگار هم دیگر نمی تواند به عنوان یک فاعل اجتماعی سیاسی که رسالتی در برابر مخاطب انبوه برای خود احساس میکند(یا سازمان برایش تعریف کرده است) به دروازه بانی رویدادها بپردازد. حرفه خبرنگاری به واسطه فرهنگ مشارکتی رسانه های اجتماعی و نیز حجم بالای گردش اطلاعات، تغییر میکندو به تعبیری مفهوم بی نظمی {۵} خبری در محیط خبرنگاری ایجاد میشود. مک نایر {۶} اصطلاح «بی نظمی فرهنگی» {۷} را مطرح کرده است. او معتقد است در شرایط بی نظمی فرهنگی، سیستم های ارتباطی اساساً غیر خطی عمل می کنند و تا حد زیادی اتفاقی و شانسی هستند. هینریش یادآوری میکندکه این ساختار همان خبرنگاری شبکه ای است. (Heinrich, 2008: 3)
«سارا هارتلی» تصریح کرده است که با وجود شبکه های اجتماعی و ابزارهایی چون «ار اس اس»{۸} و گوگل آلرت {۹}، دیگر دوران خبرنگار به عنوان دروازه بان دارد از بین می رود و جای خود را به خبرنگار به عنوان تسهیل کننده {۱۰} می دهد. (Hartly, 2009) در وبلاگ تلنگری به رسانه{۱۱} که به موضوع «تحول رسانه ای» اختصاص دارد و توسط دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد ارتباطات با گرایش رسانه های دیجیتال، دانشگاه «واشینگتن» اداره می شود، تصریح شده است که «در جهان خبرنویسی دیجیتال، و در دوران خبرنگاری مشارکتی{۱۲} یک دانشجوی حرفه خبرنگاری باید یاد بگیرد که چگونه یک تسهیل گر باشد.» (flipthemedia.com, 2011) «بکت و مانسل» نیز از تئوری دروازه بانی شبکه ای {۱۳} نام می برند که در آن دروازه بان دیگر انتخابگر{۱۴} نیست بلکه تسهیلگر است. (Beckett and Mansell , 2008) برخی محققین تعابیر جدیدی برای این مفهوم مطرح کرده اند. برای مثال «راث مک اسواین» {۱۵} از این تحول به صورت مفهوم تازه «نگهبان صلح» {۱۶} یاد کرده است. (Ruth-McSwain, 2011)
به گمانم این نامگذاری را می توان کنایه ای گرفت از عصر پایان ایدئولوژی ها، عصری که در آن دیگر رسالت رسانه بازتولید ایدئولوژی نیست. عصری که چشم انداز رسانه های اجتماعی و به خصوص شبکه های اجتماعی برای صنعت خبر نوید می دهد. این تحول اگرچه مربوط به آینده است و در چشم انداز صنعت رسانه قابل بررسی است اما با توجه به ضریب گسترش رسانه های اجتماعی، بی شک آینده ای بسیار دوردست و دیریاب به شمار نمی رود و امری است که باید روی آن حساب کرد.
با سلام
با نظرتان موافقم
ولی اعتقاد دارم که هنوز زود است تا نتیجه گیری کرد.
هر که بامش بیشتر ، برفش بیشتر
با سلام
من با نظر شما مخالفم.چون اولا خبرگزاری ها ،سایتهای خبری ،روزنامه ها و صداوسیما هنوز اعتبار خود را از نظر صحت و سقم خبر و تحلیل و تفسیر حفظ کرده اند(چه در غرب و چه در جامعه ی ما) و هنوز هم این رسانه ها افکار عمومی را شکل میدهند .
ثانیا به نظر من همان محتواهای شیکه ها اجتماعی نیز توسط مدیران آنها وکسانی که اخبار را تولید و منتشر میکنند قبل از انتشار دروازه بانی میشه.
به نظر من هم اکنون مدل دروازه بانی “وستلی و مک لین” بیشتر جواب بدهد.
ثالثا این نظر شما نیاز به تحقیق بیشتری دارد
(ممنون میشم اگر جواب میدهد از طریق وبلاگ حقیر مطلعم بفرمائید)
با تشکر
سلام خانم پور معصوم. بله هنوز زود است. به خاطر همین عنوانش را گذاشته ام نگاهی به چشم انداز در حال ظهور صنعت خبر. یعنی مربوط به چشم انداز است و نه امروز.
ممنون اقای دخو. نظرتان را در وب سایت همشهری خواندم و در حد وسع خود انجام وظیفه کردم و پاسخی نوشتم. موفق باشید
Hey, sbulte must be your middle name. Great post!